این مقاله یه بخش کوچکی از درد و دل های یک معلول در روزهای کرونایی می باشد. شما هم می توانید خاطرات و درد و دل هایتان را برای ما ارسال کنید تا در سایت بزاریم.

روزهای کرونایی برای معلولین

روزهای کرونایی برای معلولین سخت تر می گذرد. چندماهی است که کرونا کل دنیا را درگیر خودش کرده است.

این وضعیت باعث اتفاقات بسیاری شده است که چندان هم خوشایند نیستند. در این شلوغی هرکس مشغول کمک رسانی به افرادی است که نیازمند هستند. ولی بعضی چیزها است که فقط نمی شود با مادیات حل کرد.

میخواهم از زبان معلولی که تنها دلخوشی او هفته ای دوبار رفتن به باشگاه و دیدن دوستانش بود برایتان این روزها را تعریف کنم. از وقتی کرونا شیوع پیدا کرد زندگی برای ما خیلی سخت تر از قبل شد. افراد معلول علاوه بر داشتن محدودیت در انجام بعضی از کارها بدن بسیار آسیب پذیری دارند. بدن افراد معلول به گونه ای است که حتی یک سرماخوردگی ساده نیز باعث ایجاد درد بسیاری می شود و زمان بهبودی نیز بسیار طولانی تر از افراد عادی می باشد، چه برسد به کرونا.

درد و دل های یک معلول

این بیماری باعث شد همون روابط کم که با اطرافیان داشتیم نیز کم شود و دیگر کسی حال وحوصله انجام کاری را ندارد چه برسه به تفریح و سرگرمی. هر روز که می گذرد نگرانی ها بیشتر و بیشتر می شود این درحالی است که ما تنها و تنهاتر می شویم. شاید بگویید دوستانتان هستند پس چرا با آنها حرف نمی زنید؟

ولی شما هم می دانید که هرکس شرایط خانوادگی خاص خودش را دارد و نمی شود صبح تا شب با دوستش تلفنی صحبت کند. البته در این میان یه مسابقه ی مجازی بوچیا نیز برگزار شد. این مسابقه هم حاشیه های خودش را داشت. بماند که اصلا بعضی از بچه ها به مسابقه دعوت نشدند و آنهایی هم که دعوت شده بودند فقط فیلم بعضی هاشون در صفحه ی مجازی پخش شد. برای ضبط اون فیلم ها بچه ها و خانواده هاشون زحمت زیادی کشیده بودند چون باید داخل خانه یه محیطی درست می کردند که مثل باشگاه توپها  را بدون انحراف و به راحتی بتونند پرتاب کنند. البته منم چندتا ایده دادم برای تقلب که قبول نکردن بچه ها. بعد ماجرای مسابقه و حواشی آن دوباره کرونا به اوج خودش رسید. همه جا تعطیل و همه در قرنطینه چه روزهای بدی.

نمی دانم که چقدر طول می کشد این بیماری ولی امیدوارم هرچه زودتر بگذرد چون همیشه ما به حکمت و معجزه های خدا بیشتر از آدم های معمولی اعتقاد داریم.