تعریف فرد دارای معلولیت : فردی هست که از لحاظ فیزیکی _جسمی _ذهنی _روانی کم کار می کند یا به هیچ وجه کار نمی کند. مثلا  افراد معلول خجالت می کشند در اجتماع احساس راحتی کنند. علت های معلولیت: ۱٫ژنتیک عواملی هست که از راه منتقل شدن از ژن (که از هفت نسل می آید)از […]

تعریف فرد دارای معلولیت : فردی هست که از لحاظ فیزیکی _جسمی _ذهنی _روانی کم کار می کند یا به هیچ وجه کار نمی کند.

مثلا  افراد معلول خجالت می کشند در اجتماع احساس راحتی کنند.

علت های معلولیت:

۱٫ژنتیک

عواملی هست که از راه منتقل شدن از ژن (که از هفت نسل می آید)از پدر و مادر به بچه ها می رسد مثلا:سند روم دان که ۷۰ درصد میرسد.

۲٫مادر زاد

این زمینه ژنتیکی ندارد اما در دوران بارداری یه مادر می رسد مثلا: در اثر مصرف دارو یا مواد مخدر و الکل.

۳٫عارضه ای

این به سه گروه هست:

۱٫علت  تروماتیک :بر اثر  ضربه و آسیب ناشی از تصادف_بر اثر کوه نوردی _براثر کار کردن در کارخانه .

۲٫علت بیماری :از راه زیاد بودن و طولانی که در آخر معلول حساب می شود مثلا: دیسک کمر _درد مفاصل  و ….

معلولیت ها :

به چهار بخش تقسیم می شود:

الف :معلولیت ذهنی:

 

در گروه معلولان ذهنی  کسی که در این گونه گروه قرار دارند که ذهنشان به رشد کافی نمیرسند.

این افراد از لحاظ آموزشی و تربیتی و توانبخشی در سه گروه جای دارد :

۱٫آموزشی

 این افراد فقط از ۵۰ تا۷۰ درصد عقل و هوش خود استفاده می کنند این مقدار نسبت به افراد معمولی کم هست اما آنها نیز می توانند درس بخوانند، باهم پیوند تشکیل دهند، کار کنند و زندگی جدا داشته باشند.

۲٫تربیتی

افراد دارای معلولیت ذهنی ۲۵ تا ۵۰ درصد از عقل و هوش استفاده می کنند. این گونه افراد توانایی حرف زدن کمی دارند و سلامت عمومی دارند.

۳٫ایزوله

این افراد کمی از کم توانایی ذهنی را دارند از عقل و هوش کم از ۲۵ درصد استفاده می کنند. خیلی کم در حد چند کلمه حرف می زنند.

بعضی از کوکان دیرتر شروع به حرف زدن می کنند و نیاز به گفتار درمانی دارند و این نمی تواند نشانه کم توانی ذهنی باشد.

ب:معلولیت روانی

همه افرادی که دچار بیماری روانی هستند در زندگی فردی واجتماعی آنها تاثیر دارد.

تا به حال دسته ی کامل  خوشنودی راجع به اختلالات روانی در دست رس نیست. اول اینکه مغز هنوز در قالب شناسایی نیست . دوم  اینکه اختلالات بسیار زیاد است برخی موارد شبیه و عین هم و در برخی موارد با هم فرق می کنند،که دسته بندی رامشکل می کند.

۵نوع گروه شایع اختلالات روانی :

۱٫اختلالات درکی

معنی درک دانستن کیفیت – کمیت- اختلاف –شبیه هااجزا اطراف است. که حرکت حسی را به آگاهی می رساند به عبارت دیگر کاری است احساساتی که به وسیله ی حرکت حسی به وجود می آید به فرد آگاهی می رساند.

اختلالات ادراک مخصوص بیماران مشکل روانی دارند به وجود نمی آید و در افراد عادی دیده می شود.

مانند این که توهم یا این که قبلا به آن پارانویید می گفتند که یک بیماری اختلال هست، افرادی که این را دارند درک نمی کنند چه چیزی واقعی و چه تخیلی هست.

مثلا: برای یک کسی مقابل چشمش یک انسان دیده می شود، در حالی که در واقعیت وجود ندارد.

یا خطای درکیکه مرتبت شدن ذهن و اعضای بدن با حرکت هایی هست که توسط محیط افراد براعضا.

۲٫ اختلالات فکری

یک چیز پیچیده وغیر قابل فهم هست که باعث به وجود آمدن ایراد در فکر است، باعث می شود زندگی دچار مختل کند و نمی توان تشخیص داد که اختلال در سازمان و بیان اندیشه می شود.

مثلا: فکر می کنند افکار وسواسی دارند  که دست ها را زیاد شستوشو می کنند.

۳٫اختلالات حافظه 

این نوع اختلال در حافظه به معنی این که در ذهن هیچ چیز نمی آید. حافظه کم داشتن در همه افراد تا حدودی وجود دارد اما- در برخی افراد اختلال وجود دارد مانند: امنزیا amnesia به کم کاری حافظه برای مدت محدود ومشخص زندگی می گویند.

نارسایی حافظه که افراد نمی توانند اطلاعات را در حافظه خود نگه دارند.  مانند: این که افراد بعد از تصادف کردن به این اختلال دچار می شوند و شما را در ذهن خود ندارد و به یادش نمی آید.

۴٫اختلالات عاطفه

عاطفه را هر کسی نمی توانند تعریف کند چون کار دشواری هست  و عاطفه ظاهر های بیرونی افراد هست که با مفهوم هایی مانند احساس وهیجان است و این که خوش بودن و افسردگی و استرس و اضطراب از اختلالات عاطفی هستند.

۵٫اختلالات هوشیاری بودن

آگاهی فرد است که از خود و محیط اطراف خود در نتیجه کم شدن هوشیاری فرد مکن است در زمان و مکان هوشیاری خود را از دست بدهد. فرد حرکات را کم می کند شاید در حد گیجی هم باشد.