به گزارش سایت معلولین هدف و به نقل از ایسنا درهم تنیدگی و وسعت جنگلهای شمال ایران در طول تاریخ همواره مأمن و مفر و بهترین محل اختفای نیروهای شبه نظامی و معترض به حکومت مرکزی بوده است. یک بار میرزا کوچک و نهضت جنگل، آن را کانون تجمع آزادیخواهان ایران قرار داد و نامش […]
به گزارش سایت معلولین هدف و به نقل از ایسنا درهم تنیدگی و وسعت جنگلهای شمال ایران در طول تاریخ همواره مأمن و مفر و بهترین محل اختفای نیروهای شبه نظامی و معترض به حکومت مرکزی بوده است. یک بار میرزا کوچک و نهضت جنگل، آن را کانون تجمع آزادیخواهان ایران قرار داد و نامش را برای همیشه تاریخ بر تارک خوشنامی ایران حک کرد و بار دیگر اتحادیه کمونیستهای ایران با شبیخون به مال و جان مردم و نیروهای رسمی نظامی کشور در صدد گرفتن ماهی از آب گل آلودِ شرایط ناآرام و تثبیت نشده ماههای ابتدایی انقلاب اسلامی برآمد و نام خود تا ایران و ایرانی هست در ردیف جریانهای متوهم ضدملی و ضد آزادی حک کرد.
به گزارش ایسنا، ششم بهمن یادآور سی و نهمین سالگرد قیام مسلحانه اتحادیه کمونیستهای ایران در شهرستان آمل است. واقعه ای که رشادت مردمش به گوش جهان رسید و به سندی واقعی علیه ادعاهای واهی و پوچ نظام کمونیست در حمایت از توده های مردم در تاریخ از خود به جا گذاشت.
کل ماجرا
جوانه های رویش گرایش سوسیالیستی و چپی در ایران ریشه در دوره مظفرالدین شاه قاجار و نهضت مشروطه خواهی و البته ریشه در حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی و چین داشت که در قامت حزب تودهِ ایران، بدنه روشنفکری و دانشگاهی کشور را به خصوص از دهه ۱۳۲۰ به این سو به درون گرداب خود کشاند.
اتحادیه کمونیستهای ایران به عنوان سمبل و نماد این گرایش سیاسی، از ترکیب سازمان انقلابیون کمونیست و گروهی موسوم به پوریا تشکیل شد که بین دانشجویان ایرانی مقیم آمریکا و اروپا به خصوص کنفدراسیون دانشجویان ایرانی مقیم غرب، نفوذ قابل توجهی داشت. مارکسیست ـ لنینیستهای اتحادیه کمونیستهای ایران به اجبار و تبعیت از شکاف و اختلاف جهانی در حزب کمونیست شوروی و چین، به کمونیست چین و اندیشههای مائو سوق پیدا کردند و از سمپاتهای تز سه جهانی مائو تسه تونگ، رهبر جمهوری خلق چین شدند.
اتحادیه بر علیه رژیم پهلوی شکل گرفت اما با فروپاشی این رژیم کانون توجهش را به مبارزه با نظام نوپای سیاسی جمهوری اسلامی سوق داد.
اعضای اتحادیه پس از پیروزی انقلاب اسلامی به کشور برگشتند و با توهمِ در اختیار داشتن پایگاه اجتماعی، خود را پیشرو توده های مردم دانستند و به دلیل دشمنی شان با نظام نوپای سیاسی ایران بر آن شدند تا در مقابل انقلاب اسلامی بایستند و با قیام فوری، آن را سرنگون کنند.
با پیروزی انقلاب اسلامی اعضای اتحادیهی کمونیستها به ایران مراجعه کردند و با مشاهده شکوه وعظمت حضور تودههای میلیونی مسلمان که با آگاهی و درایت غیرقابل تصوری به دنبال امام خمینی در جزئیات مبارزهی جدی با امپریالسم آمریکا نقش تاریخی ایفا میکردند نخست موضعی قابل قبول و متعادل نسبت به انقلاب اسلامی اتخاذ کردند.
اتحادیهی کمونیستها بر عمل انقلابی دانشجویان مسلمان پیرو خط امام در ۱۳ آبان ۱۳۵۸ و تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در ایران که انقلاب دوم نام گرفت، صحه گذاشتند و حتی برخی از اعضای خود را برای مبارزه با رژیم بعثی و متجاوز عراق به جبههها اعزام کرد.
با این وجود، اتحادیه کمونیست های ایران شدیدا از نیروی محرکه بودن اسلام و آموزه های اسلامی و هدایت تودههای انقلابی و تاثیرگذاری بر طبقات اجتماعی منزجر بودند و از هر فرصتی برای مخدوش کردن چهره اسلام به عنوان یک مکتب رهایی بخش استفاده کردند.
مواضع کینهتوزانه اتحادیه نسبت به مکتب اسلام موجب شد در بحران کردستان و در پوشش اعزام نیروهایش به جبهه های جنوب، اقدام به تهیه و جمعآوری سلاح برای روز مبادا کنند.
از سوی دیگر به دنبال صفبندیهای سیاسی و عمیق تر شدن شکاف بین بنیصدر و نیروهای انقلاب، اتحادیه کمونیستهای ایران همراستا با سایر گروههای سیاسی مخالف نظام جمهوری اسلامی به صف طرفداران بنیصدر پیوست. رهبران اتحادیه پس از سقوط بنی صدر و حوادث خرداد ۱۳۶۰، انقلاب را از مسیرش منحرف شده تشخیص دادند و برای نجات آن، نسخه اورژانسی قیام فوری را تجویز کردند.
آنان بر این باور بودند که شرایط نابسامان و متلاطم ماههای ابتدایی انقلاب، شرایط مطلوبی را برای به اجرا گذاشتن نسخه مبارزه مسلحانه و ساقط کردن نظام نوپا و بی تجربه سیاسی به وجود آورده است و بر این توهم بودند که جامعه آمادگی پذیرش چنین اقدامی را داشته و از گروههای مسلح حمایت خواهد کرد.
اتحادیه کمونیستهای ایران زمانی تصمیم خود را گرفت که کمیته انقلاب اسلامی طرح «مالک و مستأجر» را به اجرا گذاشت. به دنبال این طرح مالکان خانه های مسکونی موظف به افشای هویت مستأجران خود شدند. بدین ترتیب هویت بسیاری از مستاجران خانههای تیمی فاش شد و نیروهای شبه نظامی مخالف نظام جمهوری اسلامی مجبور به کوچ اجباری از پایتخت و مهاجرت به شهرستان آمل شدند.
اتحادیه با استقرار دهها نفر از اعضا و هواداران خود در جنگلهای آمل درصدد بر آمد با حملهی نظامی ناگهانی شهر آمل را به تسخیر خود درآورد و مردم شهر را با این قیام خود همراه کند و به تدریج دیگر شهرهای شمالی یکی پس از دیگری به اشغال خود درآورد و به این شیوه قیام سراسری به وجود آورد.
با این هدف، اولین اقدام مسلحانه را در ۱۸ آبان ۱۳۶۰ انجام دادند که البته با هوشیاری به موقع قرارگاه ابوالفضل متشکل از نیروهای سپاه، بسیج ، ارتش و ژاندارمری در قلب جنگل، ضربه مهمی به آنان که خود را به تقلید از میرزا کوچک خان و قیام جنگ «سربدار» می خواندند، وارد کرد.
پس از این واقعه، اتحادیه کمونیستهای ایران مدتی را برای تقویت قوا و تجهیز نظامی در جنگلهای آمل مخفی کرد تا موعد شش بهمن ۱۳۶۰ فرا رسید.
بالاخره آن صبح سرد زمستانی فرا رسید. طبق برنامه ریزی انجام شده، اعضای اتحادیه و سازمان مجاهدین ابتدا به مراکز حساس نظامی همچون سپاه پاسداران، کمیته انقلاب اسلامی، ژاندارمری، فرمانداری، بخشداری و بنیاد شهید آمل حمله کردند و تا روشن شدن هوا و شروع ساعت کار ادارات به تصرف خود در آوردند همچنین مناطق مهم شهر مثل دوازده پله، پلیس راه و سبزه میدان را هم تحت کنترل خود درآوردند.
در خاطرات یکی از دستگیر شدگان اتحادیه کمونیستهای ایران اعتراف شد: «دو نفر موتورسوار را قبل از ظهر دستگیر و یکی را در خیابان اعدام انقلابی کردیم. نفر دوم که دستش تیر خورده بود، فرار کرد، به دلیل نیامدن و نپیوستن مردم. صحبت شد که مردم نیامدند و حالا چه کار کنیم؟ عقب نشینی کنیم یا بمانیم؟ مرکزیت توصیه کرد درگیری را ادامه بدهیم و ما ادامه دادیم. اما اوج درگیری ها در اطراف مقر بسیج بود، اطراف مخابرات و فرمانداری نیز از مکان های درگیری بودند. نیروهای مهاجم با قرار دادن دو – سه چرخ دستی خیابان را بستند و شروع به تیراندازی کردند، به امید آن که مردم به آن ها محلق شوند. به آنها گفته بودند به محض تیراندازی، مردم به شما ملحق می شوند اما مردم نیامدند.»
شجاعت تاریخی مردم آمل
درهمان ساعات اولیه صبح وقتی مردم شهرستان آمل و روستاهای اطراف تاین شهر متوجه قضیه شدند، از خانه هایشان بیرون آمدند و با ساخت سنگرهای متعدد به مبارزه مسلحانه با نیروهایی که بی محابا به طرفشان شلیک می کردند، پرداختند. صدها نیروی داوطلب مردمی با مراجعه به مقر سپاه آمل و دریافت اسلحه، به مبارزه با گروهک سربداران پرداختند.
سنگربندیها آغاز شد. از زن و مرد و پیر و جوان همگی با شن و گونی اقدام به سنگرسازی و نبرد سنگر به سنگر با اتحادیه و منافقان کردند. تعداد سنگرها به حدی زیاد بود شهرستان آمل در تاریخ انقلاب اسلامی به شهر «هزار سنگر» شهرت یافت.
سازماندهی و ساماندهی نیروهای مردمی از ساعت ۷ تا ۸ صبح ششم بهمن ۱۳۶۰ انجام شد. هر چند نهادهایی چون سپاه و بسیج به خاطر نوپایی این نهادها تجربه لازم را نداشتند، ولی شور و اشتیاق بسیار بالای مردم برای مبارزه با ضدانقلاب، نارسایی ها را پوشش داد. حمله مردم حزباللهی به ضدانقلاب در دو محور اساسی، یعنی در همان مناطقی که دشمن تمرکز داشت، صورت گرفت. در ادامه حضور مردم، واحدهای کوچکتری از کوچه و خیابانها به راه افتادند و خود را به مناطق درگیری رساندند.
برخی از نهادهای انتظامی چون کمیته انقلاب اسلامی، شهربانی و ژاندارمری در بخشهایی از شهر مانع ورود مردم به صحنه درگیری میشدند تا به آنان آسیبی وارد نشود اما مردم برای ساخت سنگر و مواضع دفاعی، درگیری مسلحانه و جنگ تن به تن با دشمن و دستگیری آنان، کشف محل استقرار آنان و تخلیه شهدا و کمک به مجروحین از جان گذشتند.
به گفته یکی از مردم مبارز آمل، یکی از ابتکارات جالب نیروهای بسیجی در نبرد با دشمن این بود که پشت یک وانت نیسان سنگر درست کرده بودند و وانت با دنده عقب به سمت دشمن حرکت میکرد و نیروهای بسیجی پشت سنگرهای ساخته شده در وانت به سمت دشمن تیراندازی میکردند و به این شکل راننده هم از تیررس دشمن در امان بود.
یکی دیگر از نیروهای نظامی حاضر در غائله آمل در خاطراتش نوشت: مردم در این درگیری غیرقابل تصور بودند، به طوری که در ساعات اولیه این نبرد دلاورانه، تمام سطح شهر را پوشش دادند و از خارج شهر با سرعت تمام، وانت وانت شن و ماسه به داخل شهر میآوردند. در حین درگیری شدید در حدود ساعت ۱۱ بود که وانتهایی که کیسهی شن حمل میکردند، از جاده رد شدند ما ابتدا ایست دادیم که آنها توجه نکردند. یک بار به یک وانت به منظور ترساندن آنها شلیک کردیم که فرار کردند. یکی دو بار هم وانتها را گرفتیم و گونی آنها را خالی کردیم ولی تعداد وانتها آنقدر زیاد بود که محافظان جاده، کاری نمیتوانستند بکنند.
جنگ و گریز مردم و نیروهای نظامی موجب کشته شدن و دستگیری عدهای از مهاجمان شد و در همان روز سهشنبه ششم بهمن ۱۳۶۰ دشمن تمام مواضع خود را از دست داد و در ساعت ۴ بعد از ظهر شروع به عقبنشینی کرد و در دو باغ حاشیه شهر موضع گرفت.
یکی دیگر از نیروهای بسیجی حاضر در این غائله در خاطره ای بیان کرد: بعد از عقبنشینی، وارد یک باغ بزرگ شدیم. در همان موقع صدای اللهاکبر و صدای جمعیت زیادی از درون باغ آمد. بچهها فهمیدند که باغ در محاصره است و از هر طرف که بخواهیم برویم به آنها بر میخوریم. در آنجا بچهها تیراندازی هوایی کردند، چون امکان داشت همدیگر را بزنیم. افرادی که در برخی از محلات مانند رضوانیه مستقر بودند تا شاید مردم در روشنی روز به آنها بپیوندند، نا امیدانه به جنگل برگشتند. من تا ظهر در همان محله ماندم و با شدت گرفتن درگیری در پیرامون محله و تنگشدن حلقه محاصره، جزو اولین گروهی بودم که به طرف جنگل برگشتیم. در واقع پس از یورش بیامان مردم و کشته شدن ۳۴ نفر از گروه سربداران، بهویژه کشته شدن کاک اسماعیل، مسؤول کمیته نظامی اتحادیه، گروه به طرف جنگل عقبنشینی کرد.
در رشادت جانانه مردم آمل حدود ۴۲ از مردم شهر شهید و بیش از ۱۲۰ نفر زخمی شدند.(کتاب اسناد اتحادیه کمونیستهای ایران در واقعه آمل، چاپ مرکز اسناد انقلاب اسلامی)
انعکاس غائله آمل در وصیت نامه امام خمینی(ره)
این حادثه تاریخی از چنان اهمیتی برخوردار بود که رهبر فقید انقلاب اسلامی آن را دست مایه تذکر عمیق به جریانهای فکری و سیاسی منحرف کردند.
ایشان بیان کردند: «نصیحت و وصیت من به گروهها و گروهکها و اشخاصی که در ضدیت با ملت و جمهوری اسلامی و اسلام فعالیت می کنند، اول به سران آنان در خارج و داخل، آن است که تجربۀ طولانی به هر راهی که اقدام کردید و به هر توطئه ای که دست زدید و به هر کشور و مقامی که توسل پیدا کردید به شماها که خود را عالم و عاقل می دانید باید آموخته باشند که مسیر یک ملت فداکار را نمی شود با دست زدن به ترور و انفجار و بمب و دروغ پردازیهای بی سر و پا و غیرحساب شده منحرف کرد، و هرگز هیچ حکومت و دولتی را نمی توان با این شیوه های غیرانسانی و غیرمنطقی ساقط نمود، بویژه ملتی مثل ایران را که از بچه های خردسالش تا پیرزنها و پیرمردهای بزرگسالش، در راه هدف و جمهوری اسلامی و قرآن و مذهب جانفشانی و فداکاری می کنند. شماها که می دانید (و اگر ندانید بسیار ساده لوحانه فکر می کنید) که ملت با شما نیست و ارتش با شماها دشمن است. و اگر فرض بکنید با شما بودند و دوست شما بودند، حرکات ناشیانۀ شما و جنایاتی که با تحریک شما رخ داد آنان را از شما جدا کرد و جز دشمن تراشی کار دیگری نتوانستید بکنید.»
امام ادامه دادند: «من وصیت خیرخواهانه در این آخر عمر به شما می کنم که اولاً با این ملت طاغوت زدۀ رنج کشیده که پس از ۲۵۰۰ سال ستمشاهی با فدا دادن بهترین فرزندان و جوانانش خود را از زیر بار ستم جنایتکارانی همچون رژیم پهلوی و جهانخواران شرق و غرب نجات داده به جنگ و ستیز برخاسته اید. چطور وجدان یک انسان هر چه پلید باشد، راضی می شود برای احتمال رسیدن به یک مقام با میهن خود و ملت خود اینگونه رفتار کند و به کوچک و بزرگ آنها رحم نکند؟ من به شما نصیحت می کنم دست از این کارهای بی فایده و غیرعاقلانه بردارید و گول جهانخواران را نخورید. و در هر جا هستید اگر به جنایتی دست نزدید به میهن خود و دامن اسلام برگردید و توبه کنید که خداوند ارحم الراحمین است؛ و جمهوری اسلامی و ملت از شما ان شاءاللّه می گذرند. و اگر دست به جنایتی زدید که حکم خداوند تکلیف شما را معین کرده، باز از نیمه راه برگشته و توبه کنید. و اگر شهامت دارید تن به مجازات داده و با این عمل خود را از عذاب الیم خداوند نجات دهید؛ و الاّ در هر جا هستید عمر خود را بیش از این هدر ندهید و به کار دیگر مشغول شوید که صلاح در آن است.»
بنیانگذار انقلاب اسلامی متذکر شدند: «و بعد، به هواداران داخلی و خارجی آنان وصیت می کنم که با چه انگیزه جوانی خود را برای آنان که اکنون ثابت است که برای قدرتمندان جهانخوار خدمت می کنند و از نقشه های آنها پیروی می کنند و ندانسته به دام آنها افتاده اند به هدر می دهید؟ و با ملت خود در راه چه کسی جفا می کنید؟ شما بازی خوردگان دست آنها هستید. و اگر در ایران هستید به عیان مشاهده می کنید که توده های میلیونی به جمهوری اسلامی وفادار و برای آن فداکارند؛ و به عیان می بینید که حکومت و رژیم فعلی با جان و دل در خدمت خلق و مستمندان هستند؛ و آنان که به دروغ ادعای «خلقی» بودن و «مجاهد» و «فدایی» برای خلق می کنند، با خلق خدا به دشمنی برخاسته و شما پسران و دختران ساده دل را برای مقاصد خود و مقاصد یکی از دو قطب قدرت جهانخوار به بازی گرفته و خود یا در خارج در آغوش یکی از دو قطب جنایتکار به خوشگذرانی مشغول و یا در داخل به خانه های مجلل تیمی با زندگی اشرافی، نظیر منازل جنایتکارانی بدبخت به جنایت خود ادامه می دهند و شما جوانان را به کام مرگ می فرستند.
امام خطاب به جوانان کشورمان هم گفتند: «نصیحت مشفقانۀ من به شما نوجوانان و جوانان داخل و خارج آن است که از راه اشتباه برگردید؛ و با محرومین جامعه که با جان و دل به جمهوری اسلامی خدمت می کنند متحد شوید؛ و برای ایران مستقل و آزاد فعالیت نمایید تا کشور و ملت از شرّ مخالفین نجات پیدا کند، و همه با هم به زندگی شرافتمندانه ادامه دهید. تا چه وقت و برای چه گوش به فرمان اشخاصی هستید که جز به نفع شخصی خود فکر نمی کنند و در آغوش و پناه ابرقدرتها با ملت خود در ستیز هستند و شما را فدای مقاصد شوم و قدرت طلبی خویش می نمایند؟ شما در این سالهای پیروزی انقلاب دیدید که ادعاهای آنان با رفتار و عملشان مخالف است و ادعاها فقط برای فریب جوانان صاف دل است. و می دانید که شما قدرتی در مقابل سیل خروشان ملت ندارید و کارهایتان جز به ضرر خودتان و تباهی عمرتان نتیجه ای ندارد. من تکلیف خود را که هدایت است ادا کردم.»
ایشان خاطرنشان کردند: «امید است به این نصیحت که پس از مرگ من به شما می رسد و شائبۀ قدرت طلبی در آن نیست گوش فرا دهید و خود را از عذاب الیم الهی نجات دهید. خداوند منان شما را هدایت فرماید و صراط مستقیم را به شما بنماید. وصیت من به چپگرایان، مثل کمونیستها و چریکهای فدایی خلق و دیگر گروهها[ی ]متمایل به چپ، آن است که شماها بدون بررسی صحیح از مکتبها و مکتب اسلام نزد کسانی که از مکتبها و خصوص اسلام اطلاع صحیح دارند، با چه انگیزه خودتان را راضی کردید به مکتبی که امروز در دنیا شکست خورده رو آورید و چه شده که دل خود را به چند «ایسم» که محتوای آنها پیش اهل تحقیق پوچ است خوش کرده اید؟ و شما را چه انگیزه ای وادار کرده که می خواهید کشور خود را به دامن شوروی یا چین بکشید؛ و با ملت خود به اسم «توده دوستی» به جنگ برخاسته یا به توطئه هایی برای نفع اجنبی به ضد کشور خود و توده های ستمدیده دست زدید؟
امام به احزاب و گروههای سیاسی هم هشدار دادند: «چه آنان که به چپگرایی معروف ـ گرچه بعضی شواهد و قرائن دلالت دارد که اینان کمونیست امریکایی هستند ـ و چه آنان که از غرب ارتزاق می کنند و الهام می گیرند و چه آنها که با اسم «خودمختاری» و طرفداری از کرد و بلوچ دست به اسلحه برده و مردم محروم کردستان و دیگر جاها را از هستی ساقط نموده و مانع از خدمتهای فرهنگی و بهداشتی و اقتصادی و بازسازی دولت جمهوری در آن استانها می شوند، مثل حزب «دموکرات» و «کومله» وصیت می کنم که به ملت بپیوندند. و تاکنون تجربه کرده اند که کاری جز بدبخت کردن اهالی آن مناطق نکرده اند و نمی توانند بکنند، پس مصلحت خود و ملت خود و مناطق خود آن است که با دولت تشریک مساعی نموده و از یاغی گری و خدمت به بیگانگان و خیانت به میهن خود دست بردارند و به ساختن کشور بپردازند و مطمئن باشند که اسلام برای آنان هم از قطب جنایتکار غرب و هم از قطب دیکتاتور شرق بهتر است و آرزوهای انسانی خلق را بهتر انجام می دهد.
رهبر فقید انقلاب اسلامی خطاب به مردم مسلمان نیز متذکر شدند: «و وصیت من به گروههای مسلمان که از روی اشتباه به غرب و احیاناً به شرق تمایل نشان می دهند و از منافقان که اکنون خیانتشان معلوم شد گاهی طرفداری می کردند و به مخالفانِ بدخواهان اسلام از روی خطا و اشتباه گاهی لعن می کردند و طعن می زدند، آن است که بر سر اشتباه خود پافشاری نکنند و با شهامت اسلامی به خطای خود اعتراف، و با دولت و مجلس و ملت مظلوم برای رضای خداوند هم صدا و هم مسیر شده و این مستضعفان تاریخ را از شرّ مستکبران نجات دهید؛ و ن مرحوم مدرس آن روحانی متعهد پاک سیرت و پاک اندیشه را به خاطر بسپرید که در مجلس افسردۀ آن روز گفت: اکنون که باید از بین برویم چرا با دست خود برویم. من هم امروز به یاد آن شهید راه خدا به شما برادران مؤمن عرض می کنم اگر ما با دست جنایتکار امریکا و شوروی از صفحۀ روزگار محو شویم و با خون سرخ شرافتمندانه با خدای خویش ملاقات کنیم، بهتر از آن است که در زیر پرچم ارتش سرخ شرق و سیاه غرب زندگی اشرافی مرفه داشته باشیم. و این سیره و طریقۀ انبیای عظام و ائمۀ مسلمین و بزرگان دین مبین بوده است و ما باید از آن تبعیت کنیم؛ و باید به خود بباورانیم که اگر یک ملت بخواهند بدون وابستگیها زندگی کنند می توانند؛ و قدرتمندان جهان بر یک ملت نمی توانند خلاف ایدۀ آنان را تحمیل کنند. (صحیفه امام. جلد ۲۱. ص۴۳۶-۴۴۰)
انتهای پیام
Thursday, 21 November , 2024