چرا بهزیستی در حوزه ی توانبخشی ضعیف است؟ دلایل ناتوانایی بهزیستی در حوزه ی توانبخشی و انجام دادن مسئولیتش، تمایل نظام سیاستی دولت ها در قسمت بودجه و اعتبار سازمان است. بهزیستی وظیفه ی بسیار گران باری در زمینه ی حمایت از اقشار آسیب دیده دارد و دولت ها کمابیش ۲۲ فعالیت را برعهده گرفته […]
چرا بهزیستی در حوزه ی توانبخشی ضعیف است؟
دلایل ناتوانایی بهزیستی در حوزه ی توانبخشی و انجام دادن مسئولیتش، تمایل نظام سیاستی دولت ها در قسمت بودجه و اعتبار سازمان است.
بهزیستی وظیفه ی بسیار گران باری در زمینه ی حمایت از اقشار آسیب دیده دارد و دولت ها کمابیش ۲۲ فعالیت را برعهده گرفته اند.
بدبختانه این قشر را کوچک دیده اند و در کشور وضعیت زندگی افراد تحت حمایت بهزیستی در اولویت نیست.
یکی از شهیدان ۷ تیر در سال ۱۳۵۹ سازمان خدماتی را با نام محمد علی فیاض بخش بنیان نهاد.
از روزهای اول ماموریت این سازمان، ارائه خدمات به معلولان و بیماران روانی مزمن، نگهداری شبانهروزی کودکان بیسرپرست و کارهایی از این قبیل بود.
با گذشت چندین سال به دلیل زیاد شدن کار و فعالیت عدم وجود بودجه کافی موجب نارضایتی افراد زیر نظر بهزیستی شده است.
منتقدانی که از راندمان بهزیستی در حوزه معلولان و ضعف سازمان در ارائه خدمات توانبخشی را مهمترین دلیل ناکارآمدی بهزیستی و عامل نارضایتی جامعه هدف میدانند.
بیش از یک میلیون خانوار تحت نظر بهزیستی اند.
همه ی تقصیر ها را گردن بهزیستی نیندازیم!
حمیده عادلیان می گوید:
توانخواهان از حداقلهای اولیه زندگی مانند امکان تردد، استفاده از وسائل حمل و نقل عمومی،
خرید از فروشگاه، حضور در ادارهها و اماکن دولتی، استفاده از فضاهای آموزشی و… به دلیل عدم مناسب سازی برخوردار نیستند.
در جوامع مدرن استفاده از حداقل امکانات زندگی و برخورداری از فرصتهای برابر، حق مسلم هر انسانی است؛
بنابراین بهزیستی نتوانسته سیاستهای رفاهی و اجتماعی که موظف به انجام آن است را اعمال کند.
پرسش اینجاست که چرا بهزیستی تا این حد ناتوان است؟
آیا میتوان تمام تقصیر این ناکارامدی و وضعیت نامناسب توانخواهان را بر گردن بهزیستی انداخت؟
اشتباه بهزیستی کجاست؟
حمیده عادلیان می گوید:
در خصوص تعدد فعالیتهای بهزیستی وجود دارد این است که ۲۲ فعالیت تحت پوشش بهزیستی به مرور زمان و به تدریج به این سازمان واگذار شده است.
سازمان با این اعتبارات کم نباید پذیرای تمام آسیبهای کشور و گروههای آسیب شود.
سایر نهادها و سازمانها، چون برای خود مسئولیت اجتماعی قائل نیستند، معتقدند حمایت از گروههای آسیب به آنها ربطی ندارد.
و این مساله فقط برای مسئولیت بهزیستی است.
بهزیستی هم که خود اساسا محروم و از اعتبارات و بودجه کافی برخوردار نیست، چطور میتواند به گروههای نیازمند خدمات مناسب ارائه دهد؟
خدمات توانبخشی فقط در روی کاغذ و سایت
حمید عادلیان می گوید:
بحث توانبخشی در سازمان بهزیستی در جایی که مربوط به نوشتهها و دستورالعملها و آمار ارائه شده در سایت بهزیستی است،
بسیار خوب است، اما این نوشتههای روی سایت و کاغذ هستند و عملیاتی نمیشوند.
این مشکل البته تنها مختص توانخواهان نیست، در بخشهای اجتماعی سازمان هم این ضعف وجود دارد.
واقعیت این است که بهزیستی به یک تحول اساسی نیاز دارد.
این پوست اندازی البته در سطوح ستادی تا حدی انجام گرفته و نیروهای حاضر در بخش برنامهریزی و طراحی پروژهها تغییر کردهاند.
به همین دلیل وقتی شما دستورالعمل و شیوه نامهها را مشاهده میکنید، میبینید که خیلی آکادمیک و خوب تنظیم شده است.
سازمان بهزیستی، هنوز در بخش اجرایی خود هنوز پوست اندازی نکرده است.
این سازمان نیازمند نیرویهای کاربلد با دانش بالا و مجهز به یافتههای علمی جدید در حوزه مدکاری اجتماعی و توانبخشی است؛
تا جایگزین نیروهای فعلی که با راندمان های سنتی کار میکنند، شوند.
در پیش استخدام نیرو های آموزش دیده و حرفه ای سازمان باید سیستم نظارتی و ارزشیابی خود بر کار نیرویهای شاغل در بخشهای:
توانبخشی، توانمندسازی و مددکاری اجتماعی را نیز فعال کند.
کم بودن نیروی حرفهای که بتواند توانخواه را در مسیر فرآیند توانمندسازی آن چنان حمایت کند که خودشان اعلام کنند که نیازی به مستمری اندک بهزیستی ندارند.
آنها باید توانایی مدیریت و اداره دارد زندگی خود را با کمک مددکاران یادبگیرند،
مشکل جدی سازمان در حوزه توانبخشی و مددکاری اجتماعی است.
توانخواه باید بتواند مانند سایر افراد، زندگی روزمره و عادی خود را داشته باشند.
خود آن ها باید بتوانند نیازها و خواستههای آموزشی، شغلی و… را آنچنانکه دوست دارند، انتخاب کنند.
او باید بتواند در فرآیندهای تصمیم گیری در زندگیش درگیر شده و بر آنها کنترل داشته باشد.
سازمان به دنبال کیفیت نیست!
حمیده عادلیان در مورد نقدی که در مورد سیاستهای حمایتی بهزیستی شده است می گوید:
مشکل دیگر این است که سازمان در اجرای برنامهها به دنبال کمیت است و کیفیت خدمات را چندان مدنظر قرار نمیدهد.
اما با اغماض آمار بالا مثلا زیاد شدن تعداد مراکز و یا نیروها اعتبار به دنبال ندارد.
از آنجایی که سازمان بهزیستی اساسا نگاه بلند مدت به فعالیتهای خود نداشته است. البته این ضعف هم ریشه در همان کمبود اعتبارات دارد.
سازمانی که دغدغه دائمش تامین منابع مالی برای پرداخت مستمری و یا سایر کمکهای غیر مستمر اندک افراد تحت پوشش است.
گاهی از عهده همان هم برنمیآید باشد که چگونه میتواند برنامه و طرحهای بلند مدت داشته باشد.
بعضی اوقات اتفاق می افتد که سازمان برای تامین اعتبارات برخی بخشها با مشکلات بسیاری مواجه است؛
بنابراین در کنار اینکه نیروهای سازمان توان اجرایی کافی برای پیاده کردن اصول توانمندسازی را ندارند.
بیشتر انرژی و وقت در سازمان نیز صرف کارهای ظاهری چون جمع آوری و ارائه آمارهای تکراری و بدون نتیجه و کارهای صرفا اداری میشود.
در کل میتوان گفت فرآیند توانمندسازی در سازمان بهزیستی ضعیف است.
چندین سال که سازمان خیلی از پرونده ها را هم در سطح اجتماعی و هم توانبخشی به بخش خصوصی واگذار کرده است.
وضعیت توانبخش رضایت بخش نیست. حجم پروندهها تا حدی زیاد است که تنها به تشکیل پرونده و تعیین مقرری کفایت می کند.
مددکار اجتماعی فرصت و وقت لازم برای اینکه به توانمندسازی فرد هم بیندیشد، ندارد. در کل خدمات تنها به همان مقرری اندک محدود میشود.
در برخی از موسسات دیده میشود که ۱۰۰۰ پرونده به یک موسسه واگذار شده است و این در حالی است که فقط ۲ یا ۳ مددکار اجتماعی در آنجا مشغول فعالیت هستند که این افتضاح است.
مسلم است که این دو مددکار اجتماعی امکان انجام طرحهای توانبخشی و ارائه خدمات مناسب برای حتی نصف این پروندهها را هم نخواهند داشت.
مصائب واگذری به بخش خصوصی
حمیده عادلیان گفت:
که مشکل دیگری که به ضعف خدمات توانبخشی زیاد شده، این است که سازمان برخی از مسئولیتهای خود در حوزه توانخواهان را به بخش خصوصی واگذار کرده است.
مراکز خصوصی هم سپس از حمایت توانخواه برنمی آید، همانند این است که اگر هزینه خدمات مورد نظر را بر اساس تورم موجود در جامعه محاسبه نماییم سازمان باید یارانه هر پرونده را در حد حداقل ۴۰ هزار تومان پرداخت نماید.
این در حالی است که در عمل برای هر پرونده ۱۶ تا ۲۵ تومان بیشتر پرداخت نمیشود.
سوال اینجاست که مابقی پول را موسسه چطور تامین میکند؟ بخش اندکی را از منابع خود میدهد،
اما مابقی را مجبور است یا از حقوق پرسنل کم کند یا از کمیت و کیفیت خدمات.
توانبخشی مبتنی برجامعه مفهومی غریب در ایران
حمیده عادلیان می گویند:
یکی از مهمترین موضوعها توانبخشی مبتنی بر جامعه، به این معنا که توانخواه باید به قدری توانمند شده باشد
که بتواند سایر افراد جامعه را درگیر مشکلات فرادی، چون خود کرده و آنها را به مشارکت برای حل این دشواریها فراخواند.
در کشور ما، عامل فرهنگ مانعی جدی برای توانبخشی اجتماعی است. یعنی اینکه ظرفیت جامعه برای پذیرش توانخواه پایین است،
مانند این که کارفرماها تمایلی به استخدام توانخواهان ندارند حتی اگر فرد مورد نظر توانایی انجام آن کار را داشته باشد.
اما اگر از حیث فرهنگی، افراد به درجهای رسیده باشند که برای خود نوعی مسئولیت اجتماعی قائل شوند، در برابر استخدام توانخواه مقاومت نمیکنند.
صورت دیگری از توانبخشی مبتنی بر جامعه این است که با دیدن یک توانخواه بادید رحم کردن به او نگاه نکنیم و برعکس فکر کنیم چه کاری از دستمان برمی آید که برای رفاه بیشتر آنان و دسترسی به فرصتهای بیشتر آنان در جامعه باید انجام دهیم.
عادلیان در پایان گفتند:
سازمان بهزیستی باید کمک کند تا صدای جامعه توانخواهان آشکار شده و به گوش دیگر سازمانهای دولتی، افراد و گروههای اجتماعی مختلف در جامعه رسانده شود؛
تا بستری فراهم گردد که آنها درگیر مسئله ی توانبخشی و توانخواهان در جامعه شوند.
باید کمک کرد که توانخواهان، تشکلها و انجمنهای خود را تشکیل دهند؛
البته انجمنهایی پویا و فعال و گرنه انجمن حمایت از توانخواهان، سالهاست که توسط خود معلولین شکل گرفته است.
ولی تا الان چه کاری کرده است؟
این عدم کارآیی باید بررسی شود. در کل، مطالبهگری حق توانخواه است و او باید بیاموزد چگونه از حق و حقوقش صحبت کند.
این مهارت جز با توانبخشی و توانمندسازی بهدست نمیآید.
Wednesday, 30 October , 2024